خم

خم nədir, Farsca nə məna gəlir, Farsca خم nə mənasıdır? Farsca - Farsca

[ خَ ] (اِ) پیچ. تاب. جعد. گره. عقد. (ناظم
الاطباء). چفتگی و پیچ تا حلقهٔ زلف و مو.
(یادداشت مؤلف):
بحق آن خم زلف بسان منقار باز
بحق آن روی خوب کز او گرفتی براز.
رودکی.
معشوق او بتی که دل اندر ...

[ خُ ] (ص) ساکت. خاموش. (از ناظم
الاطباء).

[ خُ ] (اِ) ظرفی سفالین یا گلین و بزرگ
که در آن آب و دوشاب و سرکه و شراب و
آرد و مانند آن کنند. (منتهی الارب). دَن.
خابیه. خمره. خنب. خنبره. (یادداشت
مؤلف):
شو بدان گنج اندرون خمی بجوی.رودکی.
لعل ...

[ خِ ] (اِ) جراحت. چرک. ریم. (ناظم
الاطباء) (یادداشت مؤلف) (شرفنامهٔ منیری).
|| زخم دردناک. (منتهی الارب).
|| خوی. طبیعت. || مخاط. خلم. (ناظم
الاطباء): خم چشم؛ چرک چشم. (ناظم
الاطباء). ...

[ خُ م م ] (اِخ) نام چاهی است بمکه که
عبدشمس بن عبدمناف آن را حفر کرده است.
(منتهی الارب).
- غدیر خم. رجوع به ذیل همین ترکیب
شود.

[ خُ م م ] (ع اِ) گوی در زمین که در آن


خاکستر گسترده و بچه های گوسپند در آن
کنند. ج، خمه. || خم مانندی از بوریا که ...

[ خِ م م ] (ع اِ) بستان خالی. (منتهی
الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از
اقرب الموارد).

[ خَ م م ] (ع مص) روفتن. منه: خَمَّ البیت
خَمّاً؛ روفت آن خانه را. پاک کردن. جاروب
کردن. گردگیری کردن. (یادداشت بخط
مؤلف). || پاک کردن چاه. منه: خم البئر؛
پاک کرد چاه را. ...

(خَ) 1 - (ص .) کج . 2 - پیچ و تاب . 3 - (اِ.) طاق ایوان . 4 - خانة زمستانی . 5 -
گره ابرو، اخم .

(خُ) (اِ.) 1 - ظرف سفالینی بزرگ که در آن آب ، سرکه ، یا شراب ریزند. 2 - کوس ،
طبل .


Farsca - Farsca lüğətdə Farsca خم sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki خم sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful