خر

خر nədir, Farsca nə məna gəlir, Farsca خر nə mənasıdır? Farsca - Farsca

[ خُ ر ر ] (اِخ) نام منزلگاهی است در راه مصر برمل. واقع در پایین اعراس که بعد از آن ابوعروق است و بعد از ابوعروق خشبی و
پس از آن عباسیه و آنگاه بلبیس و ...

[ خُ رر ] (اِخ) نام آبی است در دیار بنی کلب بن وبره در شام نزدیک جاسم ابن العدالاجداری و کلبی گفته است:
و قد یکون کنابالخر مرتبع
والروض حیث تناهی مرتبع البقر.
(از معجم البلدان).

[ خُ رر ] (ع اِ) زمین شکافته شدهٔ از توجبه. (ناظم الاطباء). ج، خررة. || گلوی آسیا. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از تاج العروس). || بن گوش. || ...

[ خَ رر ] (ع مص) افتادن از بلندی به پستی. || شکافتن آن چیز را. || هجوم آوردن بر کسی از مکان نامعلوم. || مردن. (از منتهی الارب) ...

[ خَ رر ] (اِ) گل سیاه ته جوی. (فرهنگ سروری) (شرفنامهٔ منیری) (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). آژند. گل ته آب. (فرهنگ سروری). رجوع به ذیل کلمهٔ خَر شود.

[ خَ رر ] (ع اِ) مرگ. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد). || شکاف. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). ||

[ خُ ] (اِ) مخفف خور و آن آفتاب باشد. (از ناظم الاطباء) (از برهان قاطع). || (ص) واجب. سزاوار. روا. شایسته. درخور. (از ناظم الاطباء).

[ خِ ] (اِ) خوشی و سعادت و اقبال و شادمانی و سرور و خرمی و حالت شادمانی بزبان زند و پهلوی. (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). || گلو. (یادداشت بخط مؤلف).

[ خَ ] (اِ) حیوانی است که آنرا بعربی حمار اهلی گویند. اگر کسی را عقرب گزیده باشد، باید که به آواز بلند بگوش خر بگوید که مرا عقرب گزیده است و واژگونه بر او سوار شود تا درد
زایل ...

خاکی (خَ) (اِمر.) جانوری است از دستة بندپایان با اندامی کوچک و خاکستری رنگ که در
جاهای نمور و تاریک زندگی می کند.

(خَ) [ په . ] (اِ.) پستانداری از راستة فردسمان جزو خانوادة اسبان . حیوانی بارکش
دارای گوش های دراز و یال کوتاه ، درازگوش . ؛ ~آوردن و باقالی بار کردن کنایه از:
دچار دردسر و رسوایی شدن . ؛ ~ خود راندن کنایه از: تنها به مسایل خود توجه کردن .
؛ ~ رنگ کردن کنایه از: مردم ساده را فریفتن .

( ~.) به صورت پیشوند در آغاز برخی واژه ها می آید که معنی بزرگ و نتراشیده و
ناهموار می دهد: خرپشته ، خرمهره .

(خِ) (اِ.) (عا.) گلو. ~ به ~ گرفتن : (عا.) گلاویز شدن .

(خَ رّ) (اِ.) 1 - گِل تیره و چسبنده . 2 - دُردِ شراب .


Farsca - Farsca lüğətdə Farsca خر sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki خر sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful