حال

حال nədir, Farsca nə məna gəlir, Farsca حال nə mənasıdır? Farsca - Farsca

[ حال ل ] (ع ص) نعت فاعلی از حلول.
آنکه جای گیرد. آنکه حلول کند. گنجنده.
مظروف. آنچه در محل جای گرفته. مقابل
محل. || نازل. فرودآینده. (منتهی الارب).
ج، حُلول، حُلاّل، حُلَّل. وقت برسیده.
سررسیده. سرآمده. منقضی ...

(اِخ) شهری است در یمن از
سرزمینهای ازد و بارق و یَشکُر. ابومنهال
عبیدةبن منهال گوید: چون اسلام به این
سرزمین رسید یشکرها پیش دستی کردند و
بارق ها سستی نمودند. و آنان خویشاوند
یشکر بودند و نام یشکر والان است، و ...

(ع اِ) جِ حالت. (منتهی الارب).

(ع اِ) کیفیت. چگونگی. وضع. هیأت.
گونه. شکل. جهت. بثّ. دُبّة. دُبّ. حالت.
طبق. هِبّة. اهجورة. اهجیراء. اِهجیری. هجیر.
هجّیرة. هجّیری ََ. طِبْ ء. شأن. بال. دأب. قِندِد.
قِندید. اهلوب. طبع. فتن. بلولة. (منتهی
الارب). بُلُلة. خلد. (منتهی الارب) (دهار).
عوف. (منتهی الارب). ...

[ ع . ] (اِ.) 1 - کیفیت چیزی . 2 - زمان حاضر. 3 - وضعیت جسمی یا روحی انسان . 4 -
در عرفان ، وضعیتی که موجب صفای قلب سالک شود. ؛~ ِ کسی را جا آوردن کنایه از: کسی
را تنبیه کردن . ؛به هم خوردن ~ ِ کسی الف - تغییر حال دادن . ب - غش کردن . ج -
استفراغ کردن .

[ ع . ] (اِفا.) حلول کننده ، فرود آینده .


Farsca - Farsca lüğətdə Farsca حال sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki حال sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful