چینی

(ص نسبی، اِ) نوعی ظرف شکستنی
که از گل و به طرز مخصوص سازند و در کوره
پزند. سفالینه ای لطیف که اول به چین کردندی
و امروز در همه جا سازند و باز بدان نام چینی
دهند. ظرف آبگینه ...

(ص نسبی، اِ) چوب چینی.
شبشینا. (دزی). قطعات چوبی که به سرخی
زند و آب جوشاندهٔ آن را چون داروئی در
قدیم به کار بردندی و بیشتر با عُشبه توأم
کردندی. و آن قطعات بریدهٔ بیخی است چند
نیمهٔ سیبی یا اناری، خردتر ...

(ص نسبی، اِ) بافته. منسوج. گلیم
منقش :
ز مقراضی و چینی بر گذرگاه
یکی میدان بساط افکنده بر راه.نظامی.

(اِخ) (زبان....) و لغت مردم چین این
زبان مهمترین زبانهای گروه چین و تبتی و
یکی از قدیمترین زبانهای زنده و زبانی است
که بیش از هر زبان دیگر بدان سخن میگویند.
این زبان اصلاً یک هجائی است. در بحث از
زبان ...

(اِخ) (خط...) چینی؛ یعنی الفبایی که
چینیان بکار می برند طبق روایات اختراع
امپراطور چین «فوهی» است، و هر حرف
چینی اساساً متشکل از یک ریشه یا «کلید» و
یک «فونتیک» است امروز غالباً توافق دارند
که همهٔ حروف فرهنگ چینی ...

(ص نسبی) از مردم چین. از چین.
اهل چین :
سرای تو پرسرو و پر ماه و پر گل
ز یغمائی و چینی و خلخانی.فرخی.
همه ترکان چین بادند هندوش
مباد از چینیان چینی بر ابروش.نظامی.
بیاد آید آن لعبت چینی ...

(حامص) چیدن در تمام معانی.
رجوع به چیدن شود.
- اسباب چینی؛ تهیهٔ مقدمات عملی علیه
کسی. توطئه.
- انگورچینی؛ انگور چیدن.
- خبرچینی؛ خبرگزاری. سخن چینی.
نمّامی.
- ...

(اِ.) نوعی از گل نسرین .

(ص نسب .) 1 - اهل چین . 2 - هر چیز ساخته شده در چین . 3 - ظروف آبگینه که در قدیم
از چین می آوردند.

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca چینی sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki چینی sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.