چلو

[ چِ لُ ] (اِخ) دهی از دهستان پشتکوه بخش اردل شهرستان شهر کرد که در ۳۰ هزارگزی شمال باختر اردل واقع است. کوهستانی و معتدل و دارای جنگل است و ۴۵۵ تن سکنه دارد.
آبش از چشمه و رودخانه. ...

[ چِ لُ ] (اِخ) دهی از دهستان دهو بخش میناب شهرستان بندرعباس که در ۱۲ هزارگزی باختر میناب و ۴ هزارگزی باختر راه مالرو سیریک به میناب واقع است. جلگه و گرمسیر است و
۳۰۰ تن سکنه دارد. آبش ...

[ چِ لُ ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان کوَشک بخش بافت شهرستان سیرجان که در ۸۵ هزارگزی جنوب خاور بافت بر سر راه فرعی بافت به اسفندقه واقع است و ۸ تن سکنه دارد. (از
فرهنگ جغرافیایی ایران ...

[ چِ ] (اِخ) دهی از دهستان اندیکا بخش قلعه زراس شهرستان اهواز که در ۴۲ هزارگزی خاور قلعه زراس واقع است. جلگه و گرمسیر است و ۳۵۰ تن سکنه دارد. آبش از چشمه.
محصولش گندم، جو و برنج. شغل ...

[ ] (اِخ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «یکی از قلاع بجنورد است که در کنار رودخانهٔ سیم بار واقع شده و زراعتش از آب این رودخانه مشروب میشود. این آبادی هوایی گرمسیری و
شصت خانوار سکنه دارد». (از مرآت البلدان ...

[ چِ / چُ لَ / لُو ] (اِ) چلاو. (ناظم الاطباء). خشکه برنج. غذایی که از برنج سازند و با خورشها خورند. در تداول عامه، خوراکی است که از برنج خالص با روغن یاکره پزند و آن را ...

(چُ یا چِ لُ) [ هند. ] (اِ.) برنج پخته و آبکش شده که با خورش خورند.

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca چلو sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki چلو sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.