جرجس
جرجس nədir, Farsca nə məna gəlir, Farsca جرجس nə mənasıdır? Farsca - Farsca
[ ] (اِخ) میخائیل. او راست: دلیل
الفوائد. (از معجم المطبوعات).
[ ] (اِخ) خولی طرابلسی. او
راست: ۱- الجمانة العثمانیة. صاحب معجم
المطبوعات گوید: سلسله مقالاتی است
دربارهٔ «در راه خدمت به میهن» که در
خصوص زیان دسته بندیهای مذهبی و تمدن و
فواید آن و موضوع زن و ...
[ جِ جِ ] (اِخ) بک حنین. وی از
رجال سیاسی و اداری مصر بود. او راست:
۱- الاطیان و الضرائب فی القطر المصری. ۲-
مجموع قوانین الاموال المقررة و لوائحها. (از
معجم المطبوعات). و رجوع به ...
[ ] (اِخ) بک انطون. (انتوان). او
راست: ۱- الانسانیة و التمدن. در این کتاب
از موضوعات مختلف از قبیل: احسان،
اجتماعات، تمدن، عادات و انسان و نظایر آن
بحث میشود، بر این کتاب شوقی شاعر
مصری تقریظ نوشته ...
[ جِ جِ ] (اِخ) افندی صعب. او
راست: کتاب الفلسفة. این کتاب ترجمه است
و مؤلف اصل کتاب بوتیر است. (از معجم
المطبوعات).
[ جِ جِ ] (اِخ) ژرژ. نام وی
میخائیل است. او راست: تاریخ البرازیل.
رجوع به معجم المطبوعات شود.
[ جِ جِ ] (اِخ) افندی زکی. او
راست: خلاصة الاثار فی ام الامصار. (از
معجم المطبوعات).
[ جِ جِ ] (اِخ) به عقیدهٔ فریتاک
همان جرجیس است. (از دزی). رجوع به
جرجیس شود.
[ جِ جِ ] (اِخ) ابن العمیدبن الیاس
معروف به مکین یا شیخ مکین که او را ابن
العمید گویند. وی از مورخان نصاری و اصل
او از تکریت و مولدش قاهره و ساکن دمشق
بود و در همان ...
[ جِ جِ ] (معرب، اِ) پشهٔ ریز.
(منتهی الارب) (از اقرب الموارد). پشه.
(مهذب الاسماء نسخهٔ خطی). || گلی که
به آن مهر کنند. || موم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). قِرقِس معرب جرجشت.
(از حاشیهٔ ...
Farsca - Farsca lüğətdə Farsca جرجس sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki جرجس sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.
Was this article helpful?
93 out of 132 found this helpful