جارو

(اِخ) اسم کوهی است طولانی که
وصل به خلجستان و بلوک زرند میباشد. از
طرف غربی به کوه مخروطی کوچکی موسوم
به اوجاق داغی و هم به رودخانهٔ شور منتهی
میشود. از سمت مشرق به کوه معروف به
پَتَکی و ...

(اِخ) دهی است از دهستان مکاوند
بخش هفتگل شهرستان اهواز در
۱۵هزارگزی شمال هفتگل و یکهزارگزی
باختر راه شوسهٔ هفتگل به مسجد سلیمان،
واقع در دشت و گرمسیر است. دارای ۳۰۰ تن
سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن
غلات ...

(اِخ) دهی است جزء دهستان اشتهارد
بخش کرج شهرستان تهران واقع در
۳۶هزارگزی جنوب باختری کرج و
۴هزارگزی جنوب راه کرج-اشتهارد. این ده
کوهستانی و سردسیر است. ۳۶۵ تن سکنه
دارد. آب آن از چشمه. محصول آن غلات،
بنشن و ...

(اِ مرکب) جاروب. رجوع به جاروب
شود: جارو از صندل باف و مقرنس از
تافتهٔ سفید. (نظام قاری ص ۱۳۳).

|| جارو قزوینی. جارو نرمه، از
اقسام جارو است. || گیاهی است
...

(اِمر.) جاروب ، درمنه .

(اِمر.) = جاروب : وسیله ای برای رُفتن خاک و خاشاک که از گیاه مخصوص جارو درست
کنند. ؛~ برقی دستگاهی برقی دارای صفحة برس و لوله ای بلند و محفظة خالی که خاک و
خاشاک را درون خود می مکد.

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca جارو sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki جارو sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.