تله

[ تَ لَ هْ ] (ع مص) فراموش کردن چیزی
را. || تلف و بیخودی و سرگشتگی از
عشق. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء).

[ تُ لْ لَ / لِ ] (اِ) مسافتی مانند میدانی.
در بعضی از لهجه های ایران مسافتی قلیل. در
اصفهان و اطراف آن و در لهجهٔ بختیاری یک
تله راه؛ یک میدان. یک فرسنگ سبک.
(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

[ تِ لَ / لَ / لِ ] (اِ) افزاری باشد حجامان
را. (فرهنگ جهانگیری).

[ تَ لَ / لِ ] (اِ) نام نوعی افرا است در
باجگیران و آن را کرکو و آقچه قیین نیز نامند.
(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

[ تَ لَ / لِ ] (اِ) زر اندوخته. || پایهٔ
نردبان و زینه پایه. (ناظم الاطباء).

[ تِ لْ لَ / لِ ] (اِ) بمعنی طلا باشد که به
عربی ذهب خوانند. (برهان). بمعنی تلا است
که آن را تلی گویند و طلا، معرب آن است.
(انجمن آرا). زر. (ناظم الاطباء). زر که به طلا
اشتهار دارد. ...

[ تَ لْ لَ / لِ ] (اِ) پایهٔ نردبان را گویند.
(برهان). پایهٔ نردبان و زینه پایه. (ناظم
الاطباء). پایهٔ نردبان را در برهان گفته همانا
پله را تله خوانده اند. (انجمن آرا).

[ تَ لَ / لِ / تَ لْ لَ / لِ ] (اِ) مطلق آنچه
جانور در آن به قید درآید. (برهان) (از ناظم
الاطباء). آنچه جانور در آن به قید درآید چه
پرنده و چه درنده. (انجمن آرا). ...

(تَ لِ) (اِ.) دام ، ابزاری برای گرفتن حیوانات .

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca تله sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki تله sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.