ترک

ترک nədir, Farsca nə məna gəlir, Farsca ترک nə mənasıdır? Farsca - Farsca

[ تَ رَ ] (اِخ) نام کوهی است میان
ترکستان شوروی و ترکستان شرقی متعلق به
چین. (از قاموس الاعلام ترکی ج ۳).

[ تُ ] (اِخ) بگفتهٔ برخی از نسابان از
فرزندان یافث بن نوح و جد اقوام تورانی
است، و ظاهراً دو مرد بنام مغول و تاتار که دو
قوم نیز بهمین نام شهرت یافته اند از احفاد وی
هستند ولی این ...

[ تُ ] (اِخ) دهی است از دهستان
تکمران در بخش شیروان شهرستان قوچان
که در ۱۷ هزارگزی شمال باختری شیروان و
بر سر راه مالرو عمومی زیارت به فوری
دربند قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و
۳۰۶ تن سکنه ...

[ تُ ] (اِخ) یکی از دهستانهای
پنجگانهٔ شهرستان ملایر است که در شمال
شهرستان ملایر قرار دارد و از شمال و شمال
باختر به شهرستان همدان و از جنوب به
دهستانهای حومه و آور زمان و از خاور ...

[ تَ ] (اِخ) دهی جزء دهستان خان
اندبیل است که در بخش مرکزی شهرستان
هروآباد و در ۶ هزار و ۵۰۰ گزی جنوب
باختری هروآباد و دو هزارگزی شوسهٔ
هروآباد به میانه قرار دارد. کوهستانی و
معتدل است و ۲۲۶ ...

[ تَ ] (اِخ) نام قصبه ای است از
مضافات آذربایجان. (برهان) (فرهنگ
جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن
آرا) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). قصبه ای
است از دهستان کندوان که در بخش ترک
شهرستان میانه و ۲۳ هزارگزی شمال ...

[ تَ ] (اِخ) نام یکی از بخشهای سه گانهٔ
شهرستان میانه است که در شمال خاوری
شهرستان مزبور قرار دارد. این بخش از شمال
به شهرستان سراب و از جنوب و خاور به
شهرستان خلخال و از باختر به ...

[ تِ رِ ] (اِخ) سرزمین ترک یکی از
ایالات قدیمی روسیه است که شامل آووه و
درهٔ رود ترک می باشد و مساحت این
سرزمین ۶۹۴۶۷ هزار گز مربع است که
۹۳۳۰۰۰ تن سکنه دارد این سرزمین در
شمال غربی داغستان ...

[ تَ رَ ] (اِخ) رودی است در ترکستان
که وارد سیحون می گردد. لسترنج در شرح آن
آرد: رودخانهٔ ترک که امروز به رودخانه
چرچک موسوم است و از جنوب خاوری
چاچ میگذرد چنانکه ابن حوقل گوید از
کوههای ...

[ تَ رَ ] (اِخ)
نام رودخانه ای است
نزدیک دربند شروان. (برهان) (از فرهنگ
جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن
آرا) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). رود بزرگی
است که از ارتفاع چهار هزارگزی کوههای
قفقاز سرچشمه گرفته از ...

[ تُ ] (اِخ) ترکستان بود. (لغت فرس
اسدی چ اقبال ص ۲۹۸). ولایت ترکستان را
نیز بطریق مجاز ترک می گویند. (برهان).
ترکستان. (ناظم الاطباء):
اکنون فکنده بینی، از ترک تا یمن
یک چندگاه زیر پی آهوان سمن.دقیقی.
که شد ترک ...

[ تَ ] (ع اِ) جِ تَرکة. (منتهی الارب).
واحد ترکه. (از متن اللغة). تخمهای شترمرغ
که جوجه از آنها درآید و در بیابان ترک شود.
(از متن اللغة). و رجوع به ترکة و تریکة شود.

[ تَ رَ ]
(ع مص) در نکاح آوردن زن
تریکه را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم
الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه).

[ تَ ] (ع مص) دست بداشتن. (تاج
المصادربیهقی). گذاشتن چیزی یا کسی را.
(منتهی الارب). گذاشتن. (آنندراج). رها
کردن، خلاء و منه: ترک فلان مالاً و عیالاً. (از
اقرب الموارد) واگذار کردن چیزی را و رها
کردن آن را. (از ناظم ...

[ تَ رَ ] (اِ) خندقی را گویند که بر دور
حصار و باغ و قلعه و امثال آن بکنند. (برهان) (از فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از ناظم
الاطباء):
قدرت تست باغبان ربع زمینش ...

[ تَ ] (اِ) کلاه خود. (فرهنگ
جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج). خودآهنی. (غیاث اللغات).
کلاه خود باشد یعنی کلاه آهنی که در روزهای
جنگ بر سر نهند و بعربی مغفر خوانند.
(برهان) (از شرفنامهٔ منیری). و آنرا خود و
خوی ...

[ تُ ] (ع اِ) حلقه ای که در گوش کنند و
قسمت داخلی آن با قلم زنی تزبین شده باشد
ج، تِراک. (از دزی ج ۱ ص ۱۴۵).

[ تُ ] (ص، اِ) نقیض تازیک باشد.
گویند ترکان از اولاد یافث بن نوح اند.
(برهان). نام طایفه ای است در ترکستان که
تاتار و مغول و سایر اتراک از آن طایفه اند و
زبان ایشان معین است. (انجمن آرا) ...

(تَ رَ) (اِ.) شکاف ، رخنه .

( ~.) (اِ.) هر صدا و آوازی که از شکستن و ترکیدن چیزی آید.

( ~.) [ ع . ] (مص م .) واگذاشتن ، رها کردن .

( ~.) (اِ.) کسی که پشت سر سوار (اسب ، موتور و...) می نشیند.

(تُ) (اِ.) زیباروی ، معشوق .

(تَ) (اِ.) ترگ ، کلاهخود، مغفر.


Farsca - Farsca lüğətdə Farsca ترک sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki ترک sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful