تاب

تاب nədir, Farsca nə məna gəlir, Farsca تاب nə mənasıdır? Farsca - Farsca

(اِخ) (نهر...) طاب. نهرطاب : این
رود طاب از حدود نواحی سمیرم منبع آن
است و می افزاید تا به در ارجان رسد و در زیر
پل بکان بگذرد و روستای ریشهر را آب دهد
و بنزدیکی سینیز در دریا ...

[ تاب ب ] (ع ص) مرد بزرگ. (منتهی
الارب) (المنجد). || ضعیف. (منتهی الارب)
(المنجد). || اشتر و خر که پشت آنها ریش
باشد. (منتهی الارب).

(اِ) چنچولی. بادپیچ. بازپیچ. (باذپیچ)
نرموره. ارجوحه. رجوع به ارجوحه در همین
لغت نامه شود. طنابی که دو سوی آنرا بر
درخت یا دوستون و غیرها استوار کنند و در
میان آن نشسته در هوا آیند و روند بازی و
ورزش را. ریسمانی ...

(اِ) توان. (برهان). توانایی. (جهانگیری)
(برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). طاقت.
(فرهنگ اسدی) (جهانگیری) (انجمن آرا).
قوت. (آنندراج). تاو. (انجمن آرا) (آنندراج).
تیو. (انجمن آراء) (آنندراج). || تحمل،
پایداری. || قرار. آرام. || صبر. شکیب.
تاب آوردن ...

1 - (اِ.) حرارت ، گرمی . 2 - فروغ ، روشنی . 3 - (ص فا.) در بعضی ترکیبات به معنی
«تابنده » آید: شب تاب ، عالم تاب .

1 - (اِ.) پیچ و خمی که در ریسمان و زلف و امثال آن باشد. 2 - خلل ، فساد. 3 - خشم
، قهر. 4 - غم ، رنج . 5 - کجی (در چشم )، اعوجاج . 6 - (ص فا.) در بعضی ترکیبات به
معنی «تابنده » آید: ریسمان تاب .

(اِ.) 1 - توان ، توانایی . 2 - طاقت ، پایداری . 3 - صبر، شکیبایی . 4 - رنج . 5 -
پیچش ،اضطراب .

(اِ.) طنابی که دو سر آن را به درخت یا امثال آن ببندند و در میان آن بنشینند و در
هوا به عقب و جلو روند.


Farsca - Farsca lüğətdə Farsca تاب sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki تاب sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.

Was this article helpful?

93 out of 132 found this helpful