بیست

[ ] (اِخ) ابوسعید گفته گمان میکنم از
قریه های ری باشد. (از مراصد الاطلاع).

[ بَ ] (اِخ) شهری از نواحی برقه. (از
مراصدالاطلاع) (از معجم البلدان).

(ص) آزاردیده و زیان یافته. (ناظم
الاطباء)

(فعل امر) مخفف بایست. برپا شو.
|| درنگ کن. توقف کن. (از برهان) (از
انجمن آرا) (از ناظم الاطباء):
این بگفتند و قضا می گفت بیست
پیش پایت دام ناپیدا بسیست.مولوی.
عذر آوردند کای مادر تو بیست
این گناه از ...

(عدد، ص، اِ) عقد دوم از عقود
اعداد یعنی دو دفعه ده. (ناظم الاطباء). عددی
پس از نوزده و قبل از بیست ویک. (یادداشت
مؤلف). دو ده. (انجمن آرا). عشرون و
عشرین. نمایندهٔ آن در ارقام هندیه «۲۰» و
در حساب جمل ...

[ په . ] ( اِ.) 1 - برابر با دو ده ، نوزده به اضافة یک . 2 - کنایه از: بسیار
عالی .

Farsca - Farsca lüğətdə Farsca بیست sözünün Farsca mənası nədir? Farsca dilindəki بیست sözünün Farsca dilindəki mənasını yuxarıda oxuya bilərsiniz.